ای کاش دستی بر سر ما می کشیدی....
29 خرداد 1400
(( نام ترا آن مرغ حق گو جار می زد
در کوچه و پس کوچه و بازار می زد ))
گاهی بروی صحن گاهی گنبد تو
انگار مرهم بر دل بیمار می زد
ای کاش قلبم چون کبوترهای بامت
یک لانه ی کوچک در این دربار می زد
ای کاش دستی بر سر ما می کشیدی
آن وقت باران بر دلم بسیار می زد
ای کاش می شد خادمت باشم شب و روز
یک مهر تایید است اگر دلدار می زد