خدا را صدا بزن
04 مهر 1400
(از دست روزگار خدارا صدا بزن خرسند و بی قرار خدارا صدا بزن) با اینکه داغ های پیاپی رسیده است با این همه فشار خدارا صدا بزن هرچند خم شده کمرت زیر بار غم پهلو شکسته وار خدارا صدا بزن حالا تویی بزرگ اسیران کربلا محکم و استوار خدا را صدا بزن با خطبه ات بساط… بیشتر »
2 نظر
ما را فقط به عشق شما آفریده اند
01 مرداد 1400
(امشب بیا که حال دلم را کنی ردیف امشب بیا که چاره ی این دل کنی ، حریف) ما را فقط به عشق شما آفریده اند چون من بدون عشق شما می شوم ضعیف باید برای بی تو شدن ضجه ها کشید بی قصه ی ظهور شما، خوارم و خفیف یک عمر مدعی که منم عاشقت بیا اما به روز واقعه این ادعا… بیشتر »
السلام ای نهم گل زهرا
19 تیر 1400
(قطره اشکی چکید بر کاغذ شور شیرین شد این غزل انگار) کربلایی دوباره برپا شد می رسد وقت نوحه ای غم بار هرغمی را شود که تاب آورد جز غمی که رسد ز اهل دار زهر و روزه ،عطش، صدای فغان با کف و سوت و هلهله، آزار تن پاک امام شد بر بام در سه روز و دو شب همین مقدار… بیشتر »
ریخت بهم....
09 تیر 1400
(وقت شعر است ولی فرضیه ها ریخت بهم منطق هندسی زاویه ها ریخت بهم) گفتم این را بنویسم که تو را دارم دوست نه فقط فرضیه ها قافیه ها ریخت بهم گفتم این عمر فقط صرف شما باشد و بس نه فقط عمر همه ثانیه ها ریخت بهم خواستم بهر شما یک خورشی نذر کنم نه فقط ادویه ها… بیشتر »