بازم یه سال دیگه محرمو میبینم
16 مرداد 1400
بازم یه سال دیگه محرمو می بینم کاشکی بیام تو هیئت پا روضه تون بشینم کاشکی قبولم کنی با اینکه خیلی بدم دست بکشی رو سرم نگید از این در ردم باید مهیا کنم لباس و شال مشکی کاشکی که روزیم بشه واسه تو قطره اشکی یعنی میشه این دو ماه از تو مدد بگیرم؟ کنیزیه این… بیشتر »
2 نظر
مولا علی همیشه درهای غم رو بسته
12 مرداد 1400
#مولا_علی_همیشه #درهای_غم_رو_بسته یه مرد زار و خسته فقیر دل شکسته اومد به مسجد و گفت ای مردم نشسته کمک کنید به من که بال و پرم شکسته آدمها بی تفاوت با چهره های خسته هیچ کس کمک نمی کرد شاید بودن وابسته وقتی که دید کمک نیست انگاری شد دلخسته نگاهی کرد… بیشتر »
آری آری مباهله این بود
10 مرداد 1400
یک طرف مردمان نصرانی یک طرف هم رسول رحمانی صحبت از حق و باطل او بود روزگاری که بود و میدانی (نرود میخ آهنین در سنگ) بر زبانت هر آنچه می خوانی آخرین تیرشان که نفرین است یا بمانی و یا که در مانی صبح فردا که آمدند آنجا با نگاهی که خیره می مانی احمد… بیشتر »
یه جشن خوبی داریم
05 مرداد 1400
یه جشن خوبی داریم که اسم اون غدیره امامت آقامون از اینجا سر می گیره به غم بگو زود بره از دلای من و تو دلا پر از شادیه حتی اگه کویره بچه ها شادن امروز، جیب ها پر از شادین دستارو بالا بردن شاید بارون بگیره نقل و نبات و شربت به که چقد شیرینه مولای مهربونم… بیشتر »
ما را فقط به عشق شما آفریده اند
01 مرداد 1400
(امشب بیا که حال دلم را کنی ردیف امشب بیا که چاره ی این دل کنی ، حریف) ما را فقط به عشق شما آفریده اند چون من بدون عشق شما می شوم ضعیف باید برای بی تو شدن ضجه ها کشید بی قصه ی ظهور شما، خوارم و خفیف یک عمر مدعی که منم عاشقت بیا اما به روز واقعه این ادعا… بیشتر »