نور امیدی در دلم افکند
زندگی همیشگی نیست?♂️?♂️ و روزی باید طعم مرگ را چشید ⚰️حالا کی و کجا و …. را خدا میداند ?و باید به انتظار نشست ?
باید نگاهی انداخت به باقیمانده ی عمر ????و راه نجاتی برای آخرت پیدا کرد ?
اما فکرم مشغول آن می شود که من برای رسیدن به آن دنیا چه کرده ام ❓
آیا توشه ام سنگین و آبرومند هست❓
یا چون پر کاهی ارزش و قیمت ندارد❓
عمری که گذشت را نگاهی می اندازم ???و موشکافانه در تک تک اعمالم نگاهی می اندازم ?تا نقطه ی امیدی که آبروی آخرتم باشد جستجو کنم ? اعمال خود را مرور می کنم و می بینم کردار مهمی که جایگاه رفیعی ?♂️برایم رقم بزند ندارم ❌❌?
یا ترک گناهی که بر مقام انسانیتم اضافه کند✔️✔️✔️❌❌❌
حیران زده به سمت نمازهایم برمی گردم? اما وقتی پشت سرم را نگاهی می اندازم نمازی که در شان یک نماز و مایه ی تقربم به سوی خدا باشد در میان نمازها نمی بینم???❌❌❌
پریشان می شوم? و به سمت روزه هایم می روم ?و در آنها هم نشانی از شرایط مطلوب یک روزه را نمی بینم ??❌❌❌
انفاق ?و زکات? و خمسم ?را می نگرم و در آنها جز ریا و خودپسندی ?و تعریف و… چیزی که به درد آخرتم بخورد نمی بینم ??❌❌❌
به دستان خالی? و راه آمده??? و راه مانده که خیره میگردم ?
دلم برای خودم و سرنوشت نامعلومم می سوزد ??
از آنچه که باید اعضا و جوارحم انجام دهند ??? ? تا قلبم ❤️همه را که مرور کردم جز مایه ی شرمساری ?❌❌چیزی در دستانم نبود ?
نا امیدانه به سمت کتابها ?و احادیث رفتم و همینطور که مثل فرد رها شده در آب دست و پا میزدم ?♂️یک نقطه ی امیدی ??نظرم را جلب کرد و نور امیدی? در دلم افکند
✍️تا فردا منتظر ادامه ی این مطلب بمانید….
#به_قلم_ز_صالحی
#محرم_1399
#شکسته_دل_قسمت_اول https://eitaa.com/joinchat/864223279Cabfba3abd9