محدودیت محرومیت نیست
هر وقت به خانه ی دوستم میرفتم حسابی حرص میخورد که این بچه نمیگذارد به کارهایم برسم
وحسابی وقتم را پر کرده
یکبار دیگر که رفته بودم دیدم یک روروک برای کودکش خریده
او هم همه جا را چنان مثل برق و باد می پیمود که انگار همه دنیا از ان اوست
هر گاه هم میخواستند او را جدا کنند چنان گریه میکرد که انگار همه زندگیش را از او می گیرند
بعد از مدتی خراب شد هم مادر هم کودک حسابی ناراحت شده بودند
دوستم به زمین و زمان فحش میداد که این چه مصیبتی بود حالا باید چه کنم و…
بعد از مدت کوتاهی این وروجک راه افتاد ونسبت به خیلی هم سالانش هم زودتر
وقتی به این جریان کمی بیشتر فکر میکنم می بینم
گاهی وقتها ما هم به یک وسیله یا یک شخصی خیلی وابسته می شویم انقدر که اگر از ما دورش کنند مثل همین مادر و فرزند میشویم
و به زمین و زمان ناسزا میگوییم
گاهی انقدر سختمان میشود که حتی عدالت خداوند هم زیر سوال میبریم
ولی همین فرد یا همین وسیله وقتی از ما جدا میشود تازه زمینه ی پیشرفت ما را حاصل میکند شاید خیلی وقتها باید از دست بدهیم تا انچه باید را بدست اوریم
شاید ان کودک اگر اسباب بازیش خراب نمیشد همیشه به او تکیه میکرد وهیچگاه راه رفتن یاد نمیگرفت
یادمان باشد همیشه محدودیت، محرومیت نیست
شاید دوبال است برای رسیدن، برای بزرگتر شدن
یادم به این ایه افتادکه در ایه45 سوره کهف میفرماید:
وَ اضْرِبْ لهَم مَّثَلَ الحَْیَوةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَ کاَنَ اللَّهُ عَلىَ کلُِّ شىَْءٍ مُّقْتَدِرًا(45)
زندگى دنیا را براى آنها به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو می فرستیم و به وسیله آن گیاهان زمین سرسبز و درهم فرو میروند اما بعد از مدّتى می خشکند به گونه اى که بادها آنها را به هر سو پراکنده می کنند و خداوند بر هرچیز توانا است.
#به_قلم_خودم