شیرین ترین ماه مبارک
مادرم برای به دنیا اوردن فرزند چهارم خانواده ی ما? دچار مشکلی شد برای همین به سفارش دکترش به شهر رفت ?و در خانه ی پدری استراحت مطلق بود ?تا برادر کوچک ما به دنیا بیاید?️♀️
ما سه نفر را هم فرستادند پیش مادربزرگ???
کل ماه مبارک رمضان را پیش او بودیم ✨✨✨
انقدر مهربان و دوست داشتنی بود? که از بودن در کنارش خسته نمی شدیم???
مادر بزرگ قانونهای خودش را داشت ✔️✔️✔️
شبها را زود می خوابیدیم???
از شب اول یکی یکی کنار رختخواب ما می امد و با نوازش و قربان صدقه بیدارمان می کرد ???
دست و رو که می شستیم خواب از سرمان می پرید و در کنار او سحری می خوردیم ??☕️
برای تشویقمان? هر شب افطار یا سحری به سلیقه ی یکی بود ✨✨✨
من برای ان شب که غذای مورد علاقه ام را بپزد لحظه شماری می کردم??
از صبح که روزه داری شروع می شد چون از نظر سنی 9-7و4ساله بودیم به ما سخت نمی گرفت ?❌
موقع اذان ظهر که می شد برای همه ی ما اب جوش اماده می کرد?☕️ و سفره می انداخت و تا وقتی نمازش را می خواند فرصت داشتیم هر چیز دوست داریم بخوریم??????
اما همین که نمازش تمام می شد ?می گفت دوباره روزه شروع شد و ما خوشحال و شاد کمکش سفره را جمع می کردیم و تا افطار روزه بودیم???
اگر کسی می گفت دلش نمی خواهد روزه باشد در خانه ی مادر بزرگ خبری از ناهار نبود?❌ او باید هر چه پیدا می کرد می خورد?♂️
مادر بزرگ سواد زیادی نداشت و روی دیوار برای هر کدام از ما یک میوه کشید ???به جای اسم و هر روز که روزه بودیم را در ان علامت می زد ✔️✔️✔️ تا روز اخر به هر کس بیشتر روزه گرفته جایزه دهد?????
شب میلاد برای هر کدام از ما یک دفتر نقاشی خرید ???با سه شکلات??? و چقدر ان شب این هدیه به دلم چسبید?
شبهای قدر خیلی متفاوت بود به ما گفت: بعد از ظهر بخوابیم تا شب بتوانیم برویم مسجد???
یک ساعت مانده به اذان مغرب بیدار می شدیم ???و تا صبح با او بیدار بودیم ما سرگرم نقاشی ???و بازی ??⚽️? و او دعا می خواند ?هر وقت هر کدام از ما خوابش می امد ?صورت او را می شست تا خواب از سرش بپرد ?و از شیرینی هایی که دوست داشتیم ? در دهانمان می گذاشت ?
هر کدام ان شب یک سوره که حفظ بودیم برایش می خواندیم و او هم به عنوان جایزه ?به ما شکلات می داد?
شب شهادت امیرالمومنان علی علیه السلام سیاه به ما پوشاند ?و ما را با خود به مسجد برد و در مسجد با بقیه سینه زدیم ?
عیدفطر روزه ها را شمرد? و برای هر کس به خواست خودش هدیه ای خرید ?برای من عروسک? برای خواهرم یک جفت کفش سفید ??زیبا و برای برادرم یک ماشین باری قشنگ?
این یهترین ماه مبارک رمضان زندگیم بود✨?✨ و لذت و مزه ای داشت? که تا اخر عمر شیرینیش را از یاد نخواهم برد✨??✨
#ماه_مبارک_شیرین_کودکی
#راهکارهای_تربیتی_برای_همراهی_کودکان_در_ماه_مبارک_رمضان
#به_قلم_ز_صالحی