زحمت یا فرصت
یک نورگیر در اشپزخانه داریم
چندروز پیش جناب صاحب خانه برای اینکه برف و باران وارد خانه نشود چندتکه اجر را ان بالا گذاشته بود
بجای باران و برف یک باد شدید وزیدن گرفت و ان چند اجر را انداخت روی همان نور گیر ما
اشپزخانه نگو مثل این خانه های قدیمی با لایه ای ضخیم از خاک و گرد و غبار پوشیده شده بود
ومقداری تارعنکبوت از سقف به پایین اویزان شده بود
اولین کاری که کردم فقط چنددقیقه ای نشستم و محیط را نگاه کردم
پیش خودم مصیبتی درست شده بود که چندروزی کار داشت و حسابی من باب این اتفاق در دلم بدوبیراه گفتم و غر زدم
شروع کردم تمام انچه روی اپن بود را پایین اوردم تمام ظرفها را یکی یکی شستم دیوار و سقف را تمیز کردم و..
البته چون تازه به اینجا امدیم وهنوز خانه را کامل بررسی نکرده بودیم وبه حرف صاحب خانه که گفته بود خودم همه چیز را مرتب کرده ام اطمینان کرده بودیم
میان کارها وکثیف کاری ها به نقاطی برخوردم که این مدت چشمم به انها نخورده بود
مثلا زیر بعضی قسمتهای کابینت پر بود از میوه یا چیزهایی که نمیدانم چه بود ولی حسابی خراب شده بود وجولانگاه مورچه ها شده بود
کم کم که کارها تمام میشد حس روز اول را نداشتم احساسم میگفت این خرابکاری هر چه بود گذشت
حالا بوی نو بودن بوی طراوت و تازگی می امد
پیش خودم فکر کردم خیلی وقتها اتفاقات زندگی هم از همین جنس است اگر چه اولش حسابی خرابکاری است اما وقتی کم نیاوری وتا اخر ماجرا بدون قبول شکست پیش بروی
اتفاق بد وازار دهنده خود می شود اغاز یک پیروزی اغازیک امید
وشاید برملا شدن خرابکاریهای نهانی که بعدها می فهمی ودلت از این بابت ارام می شود وقرص
تازه خدا بیشتر حس میشود ودل ارام میگردد ومطمئن
ناخوداگاه یاد این ایه ی مبارکه افتادم از سوره ی اسراء
وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلىَ الْانسَانِ أَعْرَضَ وَ نََا بجَِانِبِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کاَنَ یَُوسًا(83)
و هنگامى که به انسان نعمت می بخشیم (از حق) روى میگرداند و متکبّرانه دور میشود و هنگامى که کمترین بدى به او میرسد (از همه چیز) مأیوس میگردد.
#به_قلم_خودم
#در_سختی_ها_ناامید_نشویم