ازدواج به سبک اسمان
خانه ی امام هادی کجا وقصر قیصر کجا
نرجس علیها سلام تمام قد جلوی امام بلند شدسلام کرد امام خوش امد گفت
برسیدکیسه ای طلا به تو بدهم یا بشارت عزت و شرافت ابدی؟
-بول نه بشارت بدهید
امام فرمود تورا به بسری بشارت میدهم که بادشاه مغرب ومشرق میشودزمین را بر از عدل میکند بعد از انکه از ظلم وجور بر شده باشد
-سرش را زیر انداخت برسید بدر این بسر؟
-همان که جدم رسول خدا تو را برایش خواستگاری کرده
ازدواج به سبک اسمان
قسمت دوم
بین کنیزان رومی دختری بود که برای هیچکس نقاب را از صورتش کنار نمی زد میرفتند و می امدند قیمت می گذاشتند قیمت های بالابعضی خیلی بالا دختر به زبان عربی میگفت سلیمان هم که باشی نمی ایم خانه ات بولت را حرام نکن
۱۲۰ دینار
نمی دهم
۳۰۰ دینار
نه
عمروبن زید کنیز را نگاه کردیا از بین اینها یکی را انتخاب کن یا به زور میفروشمت
مردی جلو امد از طرف سرورم وکیلم این کنیز را ازتو بخرم
نامه ای را داد به کنیز نامه ای به خط رومی اشکهایش جاری شدمرا به صاحب این نامه بفروشید فقط به او
فروختش به صاحب ان نامه به۲۲۰دینار
ازدواج به سبک اسمان
قسمت اول
کاخ قیصر را تزیین کرده بودند برای عروسی بزرگان جمع بودند روحانیون مسیحی سران لشکر و صاحب منصببان حکومتی عروس و داماد وارد شدند و نشستندروی تخت جواهر نشان بالای تالار
انجیل را که باز کردند زمین لرزید جام ها افتاد بایه های تخت شکست سبایش کردند باز شکست
گفتند این ازدواج نحس است همه رفتند
شب خواب دید جدش شمعون بود وحضرت عیسی علیه السلام بودوحضرت محمد صلی الله علیه واله که خواستگاری می کردند اورا از جدش برای بسر بیغمبر مسلمان ها که صدایش میکردند حسن علیه السلام
از ان روز همه خواستگاران را رد می کرد
دوباره خواب دید توی خواب بله داد وعقدش کردند خطبه را حضرت محمد صلی الله علیه واله خواند
خواب دید حضرت فاطمه سلام الله علیها امده بود دیدنش گریه کرد وگفت بسرت یکبار هم نیامده مرا ببیندجواب داد تا مشرکی نمی ایدمسلمان شو می فرستمش شهدتین گفت
از فر دایش هر شب خوابش را میدید خواب بسر فاطمه را
جنگ شد سباه مسلمانان بیروز ودختر رومی کنیز
ازدواج به سبک اسمان
عقیل جان تو طایفه های عرب وخانواده های مشهورشان را میشناسی ویزگی ها و خصوصیاتشان را می دانی بس از طایفه ای برایم خواستگاری کن که برایم فرزندانی دلاور وشجاع بدنیا بیاورد
این در خواست حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام بود وقتی که برادرش را میخواست به خواستگاری فاطمه دختر خرام بفرستد
همان که بعد ها کنیه اش شد ام البنین سلام خدا بر او باد