رفت سردار ولی....
شیر مردی ز گلستان خدا ما را بس
دست بر سینه به فرمان ولا ما را بس
گر چه با یک قد رعنا به میان امده بود
قد خم گشته ز میدان بلا ما را بس
همچو یک شاخه گل سرخ به میدان بلا
عطرش از خطه ی کرمان طلا ما را بس
گرچه او رفته ولی قافله ای دل با اوست
غم برچهره ی ایران و عزا ما را بس
رفت سردار ولی شاد به اغوش خدا
یک شهید و غم و دوران جفا ما را بس
در دلم هست که با منتقم ال علی(علیه السلام)
زود برگردی و ان وعده به فرمان خدا ما را بس
#به_قلم_خودم
#شهادت_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
17 دی 1398
ایا این افراد شهید محسوب می شوند؟
یک سوال خیلی خیلی مهم
ایا این افراد شهید محسوب می شوند
لطفا با دلیل مستند جواب بفرمایید
ممنون میشم جواب بدید ?
رئیس سازمان اورژانس کشور: در مراسم تشییع امروز در کرمان تا این لحظه 32 نفر جان باختند و 190 نفر نیز مصدوم شدند
سردار شهادتت مبارک
امروز صبح مثل همیشه صبحانه اماده می کردم
و همسرم پای سیستم مشغول گشت میان اخبار بود
یک دفعه صدایم زد که بیا این خبر را ببین!
هر دو خیره به صفحه بودیم
مات و مبهوت خبری باور نکردنی
با این که او را خیلی نمی شناختم
جز در همین اخبار عادی
اما یکباره دلم گرفت و سینه ام تنگ شد
یکباره سکوتی سرد و غم بار بر وجودمان نشست
راستی سردار شما که بودی؟
من همین قدر از شما می دانم که از محکم ترین قلعه های نفوذ ناپذیر در مقابل حمله ی دشمنان قسم خورده بودید
همین قدر می دانم که ذره ذره ی امنیتمان را مدیون شماییم
شاید یکی دو ساعتی این غم را با خود به دوش می کشیدیم
تلویزیون همه اش شده بود عزا
همه ی حرفهای امروز از شما بود
انقدر گفتند و خواندند از شما که بغض گلویمان شکست
اما بعد از گریه دیگر غمی نبود
همه شادی شده بودیم و سرور
چرا که جزییات رفتنتان اگر چه غمناک بود
اما پر از افتخار پر از رشادت پر از شادی شهادت بود
چقدر دلم خواست
چقدر غبطه خوردم به حالت ای شهید
خوشا بحالت که اقایمان امشب با افتخار به دیگران نشانت خواهد داد
و تو سربلند به اغوش عزیز زهرا می شتابی
چه زیبا رفتی
اصلا مگر می شود این رفتن تا ابد گوش دشمنان اسلام را کر نکند
اب چشمان ما بدرقه ی راهت
فقط یادت باشد
انجا که رفتی دعایمان کنی تا سرنوشت تک تک ما نیز مثل شما گردد
مثل شما پر گرفتن ارزوی ماست
دعایمان کن که دستان ما خالی است
#به_قلم_خودم
#شهادت_سردار_حاج_قاسم_سلیمانی
از چنان مادری چنین دختری بعید نیست
هرگاه از دنیا خسته می شویم
هرگاه دنیا روی سختش را نشانمان می دهد
هر گاه پشتمان زیر بار مصائب و مشکلات خم می شود
هر گاه بی تاب و بی قرار می شویم
و دلمان می خواهد از عمق وجود فریاد بزنیم
ناگاه اسم شما که الان بین همه به مظهر صبوری شهره شده
اراممان می کند
اصلا میشود داستان شما و زندگی پر فراز و نشیب شما را خواند و درس نگرفت؟
امشب جشن میلاد شماست
شمایی که در اغوش برادر ارام گرفتید
شمایی که خود خدا اسمتان را انتخاب نمود
شما که سنگ صبور تک تک افراد خانواده بودید
و قطعا با وجود شما رنج های اهل بیت التیام می یافت
هر کس داستان کربلا را بخواند میفهمد مدیریت بحران یعنی چه
می فهمد میان مصیبت بودن و تصمیم درست گرفتن
میان دشمن بودن و تسلیم نشدن
میان این همه مصیبت بودن و خم نشدن
میان سنگ و چوب و تازیانه دوام اوردن
فقط و فقط کار دختری است که زهرای مرضیه سلام الله علیها مادرش باشد
از چنان مادری چنین دختری بعید نیست
قطعا حضرت علی علیه السلام به داشتن گلی چون شما افتخار می کند
چنان که اوازه ی خطبه های شما همه را حیران می کند
ان هم خطبه خوانی نه در شرایط معمولی بلکه در اوج مصیبات و غم و دردها
زینت پدر بودن یعنی همین
ای افتخار عالم
ای مظهر صبر
ای زن
ای زینب صبور
سلام خداوند بر شما
برایمان دعا فرمایید
چرا که مصائب دنیا ما را در برگرفته
و سخت به دعاهای شما محتاجیم
دعا کنید مثل شما
صبور باشیم
شاکر باشیم
و راضی باشیم به انچه خداوند برایمان رقم زده
و مثل شما جز زیبایی نبینیم و نخواهیم
ای دختر بهترین زن عالم ای دختر امیر المومنین و ای خواهر حسنین
برای قلبهای ما دعا فرما
اکنون دست بر سینه میزنیم به نشانه ی ادب که:
السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ عَلِی الْمَرْتَضی السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکبْری السَّلامُ عَلَیک وَ عَلی جَدِّک مُحَمَّدٍ الْمُخْتارِ السَّلامُ عَلَیک وَ عَلی ابیک حَیدَرِ الْکرَّارِ السَّلامُ عَلَیک وَ عَلَی السَّاداتِ الْاطْهارِ الْاخْیارِ وَ هُمْ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْاقْطارِ ساداتُ الْارْضِ وَالسٍّمآءِ مِنْ وُلْدِ اخیک الْحُسَینِ الشَّهیدِ الْعَطْشانِ الظَّمْأنِ وَ هُوَ ابُو التِّسْعةِ الْاطْهارِ وَ هُمْ حُجَجُ اللهِ فِی الشِّرقِ وَ الْغَرْبِ وَالْارْضِ وَالسَّمآءِ الَّذینَ حُبُّهُمْ فَرْضٌ عَلی اعْناقِ کلِّ الْخَلائِقِ الْمَخْلُوقینَ لِخالِقِ الْقادِرِ السُّبْحانِ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ وَلِی اللهِ الْاعْظَمْ السَّلامُ عَلَیک یا اخْتَ وَلِی اللهِ الْمُعَظَّمْ السَّلامُ عَلَیک یا عَمَّةَ وَلِی اللهِ الْمُکرَّمْ السَّلامُ عَلَیک یا امَّ الْمَصآئِبِ یا زَینَبُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرْضِیةُ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْفاضِلَةُ الرِّشیدَةُ السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْکامِلَةُ الْعامِلَةُ
ملتجى، مهدى، بزرگ بانوى جهان زینب( س)، ص 189
#به #به_قلم_خودم
#میلاد_با_سعادت_حضرت_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
یلدای کودکیم
#روایت_یلدا
#به_قلم_خودم
شبهای یلدای کودکیم چه پر شور بود و زیبا
اصلا هندوانه ای نبود یا اجیل یا همین چیزهایی که الان همه بخاطرش خودشان را به هزار اب و اتش می زنند
زن های فامیل از صبح بساط اش رشته را بار می گذاشتند
اش را همان خانه ی ننه جان می پختند
شب کم کم همه می رسیدند و دور تا دور خانه ی ننه جان پر میشد از بچه هایش،نوه هایش.و ..
ننه جان همیشه شبهای یلدا کاسه ای توت خشک میگذاشت جلوی همه
هر کس از خانه چیزی می اورد یکی سیب یکی انار و..
ننه جان از قبل حسابی سفارش می کرد اگر کسی چیزی می اورد در کیسه ی روشن نگذارد و داخل کیسه های مشکی بیاورد
ننه جان میگفت: مبادا شب یلدا اگر میوه می خرید در پاکت روشن باشد مبادا کسی که ان شب نتوانسته برای خانواده اش چیزی بخرد ببیند
و یا مبادا کودکان فقیر در راه ببینند و بخواهند که اگر ببینند و شما متوجه نیازشان نشوید و اهی بکشند خدا می داند چه می شود
یادم هست اخر شب همه کاسه ای از انچه داشتند
درب خانه ی همدیگر می بردند
چقدر ان روزها همه هوای هم را داشتند
یلداهای قدیم عطر با هم بودن داشت
عطر بازی و جیغ و هورای ما را داشت
شبهای یلدا همه دور هم می نشستیم به اسم و فامیل
یادش بخیر بعضی ها چقدر تقلب می کردند
بعضی همه اش را طنز می نوشتند
یادش بخیر چقدر حرص می خوردیم که هویج میوه نیست
ننه جان با ان روسری گل دار و چشمان مهربانش کنارمان می نشست و ریز ریز به بازی ما می خندید
یادش بخیر