من ابوالادیان هستم نامه رسان حضرت
من ابوالادیان هستم
نامه رسان حضرت
امام حسن عسکری
بود مهربون،خوش صورت
یه روز رفتم پیششون
نامه هایی نوشتن
گفتن ببر مدائن
جواباشو میخواستن
مولا به من فرمودن
بهت میگم این سفر
همش میشه پانزده روز
میای میشنوی خبر
که من شهید شدمو
میاد صدای شیون
غسال داره غسل میده
آماده میشه کفن
باغصه پرسیدم من
اگه تو رفتی مولا
اماممون کی میشه
ای نور پاک و والا
امام به من فرمودن
همونی که طلب کرد
از تو جواب نامه
امام بعد هست اون فرد
گفتم اقای عزیز
بازم بده نشونه
اون فردی که واسه من
نمازمیت میخونه
گفتم مولای خوبم
نشونه ای دیگه نیست؟
فرمود اونی که میگه
داخل اون همیان چیست
نمیدونستم چیه
نشونه ی سومین
نشد که من بپرسم
واسم بشه اون یقین
رفتم و نامه هارو
بردم گرفتم جواب
دقیقا شد پانزده روز
حرف امام بوده ناب
دقیق همونطور دیدم
صدای شیون رسید
یازدهمین امامم
غریبانه شد شهید
یهو دیدم که جعفر
اون که نبود اهل راز
سریع دوید بخونه
واسه ی مولا نماز
سریع رفتم کنارش
اما چیزی نپرسید
زود از کنارم رد شد
انگار که من رو ندید
تا خواست بگه تکبیرو
از یه اتاق کوچک
پرده ای رفتش کنار
بیرون اومد یه کودک
از زیبایی صورتش
شده شبیه یک ماه
دلم میخواست همیشه
به اون داشتم هی نگاه
کشید عبای عمو
برو عمو از برم
من بر نماز پدر
از تو سزاوارترم
بی اختیار رفت کنار
بدون حرف و حدیث
انگار خودش میدونس
لایق این کارا نیس
سریع رفتم پیش او
دادم سلامی به او
جوابمو داد و گفت
جواب نامه ها کو
فوری دادم نامه ها
خوشحال از این اتفاق
حالا مونده یه دونه
نشونه ای چون چراغ
تمام کار تدفین
یکی یکی شد انجام
همه همراه جعفر
که فکر میکرد شد امام
دور اتاق نشستن
من ولی در انتظار
یک دفعه یک عده ای
وارد شدن از کنار
یه جمعیتی از قم
سوال کردن از امام
نشون دادن جعفرو
امام اینه والسلام
به جعفر گفتن انها
نامه و مالی داریم
بفرما نامه از کیست
توی همیان چی داریم
گفت توقع دارین که
من علم غیب بخونم
چیزی رو که ندیدم
من از کجا بدونم
جمعیت مات و حیران
نگاه میکردن به هم
توی چهره ی اونا
دیده میشد حس غم
خادمی اومد اتاق
نشان نامه ها داد
میگفت که مولای من
این حرفارو داده یاد
گفت تو توی همیانت
هزار دینار گذاشتی
ده دینار دیگه هم
معیوب و مغشوش داشتی
با یه خیال راحت
تقدیم کردن همه چیز
گفتن به اقای ما
سلام برسان عزیز
خوشحال شدم من خیلی
پیدا شد سه علامت
خدا خودش میدونه
کی داره این لیاقت
خدا کنه که ما هم
مولامونو ببینیم
از مهربونیه اون
صد شاخه گل بچینیم
#عطر_شعر_و_ترانه
#شعر_مناسبتی
#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#هشتم_ربیع_الاول
#نور_خدا_خاموش_نخواهد_شد
#به_قلم_صالحی_هاردنگی