سه ساله ی کرب و بلا
سه ساله ی کرب و بلا
ای دختر امام حسین
بابا حسین میگه که تو
عزیزی ای نور دو عین
بمیرم اون لحظه ای که
تو خار و خاشاک دویدی
سر بابا رو نیزه ها
طعم یتیمی چشیدی
اسیری ،گرما و کتک
اخ بمیرم برای تو
شب توی تاریکی و غم
دلتنگی اومد سوی تو
صدازدی بابا حسین
هی گریه کردی بی امون
عمه بابای من کجاس
بگو کجاس اون مهربون
صدات رسید به اون لعین
همون یزید بی وجود
گفت ببرید سر باباش
تا قطع بشه این صدا زود
سَرُ تو تشتی از طلا
میذارنش مقابلت
بغضی میاد توی گلوت
آشوبی اومد تو دلت
با گریه میگی کی منو
اینطور یتیم کرده خدا
از بابای مهربونم
چطور منو کرده جدا
یهو خاموش میشه صدات
انگاری رفتی با بابا
بابا همیشه خوش قوله
باید بهش گفت مرحبا
ای دختر امام حسین
با دستای کوچیک و ناز
حاجت زائرا میدی
صدها گره میکنی باز
حاجت قلبای ما رو
با دستای کوچیک بریز
تو که واسه مولا حسین
هستی یه دختره عزیز
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
#عطر_شعر_و_ترانه
#ماه_صفر_تابستان۱۴۰۲
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#نور_خدا_خاموش_نخواهد_شد
#به_قلم_صالحی_هاردنگی